هدف از این تحقیق بررسی فرزند پروری با فرمت docx در قالب 34 صفحه ورد بصورت کامل و جامع و با قابلیت ویرایش می باشد

 

 


فهرست مطالب
فرزند پروری
2-1-2-  شیوه‌های فرزندپروری51
2-1-2-1-  تاریخچه شیوه فرزندپروری51
2-1-2-2- مدل های شیوه فرزندپروری52
2-1-2-2-1- مدل شیوه فرزندپروری بامرید54
2-1-2-2-2- مدل شیوه فرزندپروری شیفر54
2-1-2-2-3- مدل ترکیبی55
2-1-3- برنامه فرزندپروری مثبت57
2-2- پیشینه پژوهش64
2-2-1- تحقیقات مربوط به شیوه فرزندپروری و روابط مادر – کودک64
2-2-2- تحقیقات مربوط به برنامه فرزندپروری مثبت 
و اختلال نقص توجه-بیش فعالی67

 

 


ارتباط والدین از جمله موارد مهمی است که سالها نظر صاحب نظران و متخصصان تعلیم و تربیت را به خود جلب کرده است. خانواده نخستین پایگاهی است که پیوند بین کودک و محیط اطراف او را به وجود می‌آورد. کودک در خانواده پندارهای اولیه را درباره‌ی جهان فرا می‌گیرد، از لحاظ جسمی و ذهنی رشد می‌یابد، شیوه‌های سخن گفتن را می‌آموزد، هنجارهای اساسی رفتار را یاد می‌گیرد و سرانجام نگرش‌ها، اخلاق و روحیاتش شکل می‌گیرد و به عبارتی اجتماعی می‌شود (اقلیدس، 1376).

 

 

هر خانواده شیوه‌های خاصی را در تربیت فردی و اجتماعی فرزندان خویش به کار می‌گیرد. این شیوه ها که شیوه فرزندپروری نامیده می‌شوند متأثر از عوامل مختلفی از جمله فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و غیره می‌باشند (هاردی  و همکاران، 1993).

 

 


با نگاهی به تاریخ تعلیم و تربیت کودک می‌توان دیدگاه‌های مختلف و گاه متضادی را مشاهده نمود. مثلاً در قرن گذشته تا دهه‌ی سی (1930) شیوه تربیت کودک متأثر از دیدگاه رفتارگرایی بود که نوزاد را شیئی فرض می‌کرد که می‌توان بصورت نظام‌مندی شکل داد و شرطی کرد. در این دوره اعتقاد بر این بود که رفتار پسندیده اجتماعی زمانی حاصل می‌شود که کودک در یک نظام تربیتی به شدت کنترل شده قرار گیرد. و در صورت مشاهده هرگونه رفتار ضد اجتماعی تنبیه صورت بگیرد تا رفتارهای پسندیده اجتماعی حاصل شود (اقلیدس، 1376).

 

 

از دهه‌ی سی (1930) تا اواسط دهه‌ی شصت (1960) شیوه تربیتی به سوی انعطاف‌پذیری بیشتر دگرگون شدند. در این دوره به والدین توصیه می‌شد که به احساسات و استعدادهای کودک توجه بیشتری نشان دهند (هترینگتون و پارک؛ به نقل از تهمتن، 1373). در واقع نگرش آزادتر در مورد تربیت کودک در سال های دهه‌ی چهل (1940) پدیدارشد.با تأثیر مداوم مربیان مترقی مانند جان دیویی - ماسلو - راجرز این روند سریعتر صورت گرفت.

 

 

آنها معتقد بودند که اگر به افراد آزادی کشف و ترقی در یک محیط باز و پذیرا داده شود همه‌ی آنها برای یادگیری و پیشرفت سازنده و خلاق و به فعل در آوردن توانایی‌های بالقوه خود استعداد ذاتی دارند (هترنیگتون و پارک؛ به نقل از هیبتی، 1381).